اقتصاد توسعه و برنامهریزی
سمیرا متقی؛ رمضان غلامی؛ سمانه طالعی اردکانی؛ صلاح ابراهیمی
چکیده
پیامدهای نامطلوب اقتصادی، اجتماعی و سیاسی فقر، دولتها را بر آن داشته تا بهبود وضعیت فقرا را در صدر اولویتهای خود قرار دهند. ازاینرو شناخت مناسب فقر و عوامل اثرگذار بر آن، از اهمیت بالایی برخوردار است؛ اما مسئله حائز اهمیت در این راستا تعاریف متنوع مربوط به فقر است که بسته به رویکردهای مختلف، از جمله منطقهای بودن آن، متفاوت ...
بیشتر
پیامدهای نامطلوب اقتصادی، اجتماعی و سیاسی فقر، دولتها را بر آن داشته تا بهبود وضعیت فقرا را در صدر اولویتهای خود قرار دهند. ازاینرو شناخت مناسب فقر و عوامل اثرگذار بر آن، از اهمیت بالایی برخوردار است؛ اما مسئله حائز اهمیت در این راستا تعاریف متنوع مربوط به فقر است که بسته به رویکردهای مختلف، از جمله منطقهای بودن آن، متفاوت میباشد و همین مسئله، این ذهنیت را ایجاد میکند که آیا پدیده فقر (برای نمونه بر اساس این رویکرد)، بهواقع یک مقوله منطقهای و جغرافیایی است به عبارتی آیا عوامل اثرگذار بر فقر در مناطق مختلف توسعهیافته و درحالتوسعه (بسته به وضعیت جغرافیای آن منطقه)، متفاوت است یا فقر یک پدیده بینالمللی است و عوامل اثرگذار بر آن در همهجا، یکسان میباشد؟ به این منظور و برای پاسخگویی به سؤالات مذکور در تحقیق حاضر به بررسی و مدلسازی فقر در دو گروه کشورهای درحالتوسعه و توسعهیافته بر اساس شرایط جغرافیایی، در دوره زمانی 1990 تا 2017، پرداخته شد. یافتههای تحقیق حاکی از این است که متغیرهای رشد اقتصادی، تجارت بینالمللی، تورم، بیکاری و توسعه مالی، مهمترین عوامل اثرگذار بر شاخص فقر در کشورهای درحالتوسعه و توسعهیافته میباشند. منتها، شاخصهای تورم و بیکاری، میزان فقر را افزایش داده و بهبود توسعه مالی، رشد اقتصادی و تجارت بینالملل، فقر را کاهش میدهد؛ همچنین، ضریب رشد اقتصادی بر فقر، در هر دو گروه کشورهای درحالتوسعه و توسعهیافته، اثر منفی داشته که این امر حاکی از تأیید تئوری اثر قطره چکانی استیگلیتز است که توسعه اقتصادی موجب کاهش فقر میشود؛ بعلاوه، فقر در مناطق مختلف، بیشتر یک مقوله اقتصادی است و سایر رویکردهای مختلف در ارتباط با فقر، در درجات بعدی اهمیت قرار میگیرد.